در قرن جدید و شکل گیری پارادایم های جدید و تئوری های ذیل آن در حوزه شکل های نوظهور سازمانی، دسته ای از محققان بر این عقیده اند، سازمان ها باید به جای تاکید بر شیوه های سنتی و مکانیکی صرف، به دنبال شکل دهی محیط های کاری و ساختارهایی باشند که در آن ها نقش ارزش های اخلاقی و مباحث مرتبط با آن از موضوعات کلیدی و اساسی بشمار رود. این مهم از آنجا نشات می گیرد که بدانیم در بن هر تصمیم مدیریتی و هر فعالیت سازمانی، انبوهی از مسائل اخلاقی را میتوان رصد کرد که گاها فراگیر بوده با حقوق افراد گوناگون چون مشتریان، مالکان، کارکنان و کلیه ذی نفعان ارتباط تنگاتنگی دارد.
درواقع پیچیدهتر شدن روزافزون سازمانها و افزایش میزان کارهای غیراخلاقی، غیرقانونی و غیرمسئولانه در محیطهای کاری، افزایش سطح آگاهی سازمان و رقابت در طی سالیان اخیر، سوق دهی سازمان ها برای به سمت اخلاق مدار شدن را حائز اهمیت کرده است. چرا که اخلاق گرایی می تواند تاثیرات عمده ای بر عملکرد کلی سازمان گذارد. از اینرو مطرح شدن سازمان های اخلاق گرا به عنوان یکی از شکل ها و چهره های نوظهور سازمانی، مورد توجه قرار گرفته است. ضمن آن که سازمان اخلاق گرا (اخلاق محور) ارتباط تنگاتنگی با فضای اخلاقی حاکم بر جامعه و سازماندهی جامعه دارد.
اساسا شکل گیری سازمان های اخلاق مدار با شعاردادن محقق نمی شود. بلکه تحقق چنین مهمی نیازمند، بسترسازی است و چگونگی ایجاد بسترهای مناسب برای عوامل انسانی شاغل در سازمان ها در مسیر رعایت اصول اخلاقی خود از موضوعات کلیدی است که بایستی مدنظر متولیان قرار گیرد. به واقع وقتی در خصوص اخلاق سازمانی صحبت به میان می آید اساسا ما درباره نحوه خاصی از زندگی سازمانی صحبت می کنیم و رفتارهـاي اخلاقـي شـيوه معينـي از زيسـتن در سطح سازمان است. اینکه سازمانی صـرفا به توصـيه افـراد بـه خـوب عمـل كـردن و اخـلاق حسـنه داشـتن دل ببندد، سازمان را به سمت و سوی اخلاق مداری هدایت نمی کند بلکه سازمانی اخلاق گراست كـه زنـدگي آن و سـبك تعامـل آن بـا محـيط و حيـات گروهـي اعضاي آن در همه لحظـه هـا، اخلاقـي باشـد.
حال نظر به تعاریف و ویژگی های بر شمرده شده از سوی محققان، مهمترین پیامدها و کارکردهای شکل گیری سازمان اخلاق گرا می توان به مواردی به شرح زیر اشاره کرد:
-هماهنگ و همسو نمودن کارکنان با سازمان؛
-کاهش حوادث و ضایعات کاری؛
-کمک به تغییر و تحولات سازمانی؛
-افزایش رضایت شغلی و بهبود روحیه کارکنان؛
-کاهش میزان نگرش و برداشت هاي منفی کارکنان نسبت به سازمان؛
-تقویت روحیه همکاری و همدلی در بین کارکنان سازمان؛
– کاهش میزان رسوایی های سازمانی؛
– جایگزینی رابطه گرایی به جاي ضابطه گرایی در انتخاب افراد؛
-کاهش نزاع،کشمکش و تعارض هاي قدرت
-ترجیح منافع گروهی و سازمانی بر منافع فردي؛
-کاهش ترك سازمانی و غیبت شغلی.
بیشتر بخوانید:
پاورپوینت آموزشی یادگیری سازمانی
پاورپوینت آموزشی آموزش تربيت ارزياب برطبق EFQM
با ما در تماس باشید