بطور کلی از بررسی و واکاوی نظریات غربیون منتشره شده در کتب، همایش ها، هم اندیشی ها و… می توان دریافت که:
اولا عمده تلاش این نظریه پردازان چه مستقل و چه وابسته به نهادهای دولتی و سیاسی غرب، توجیه کردن و بهترین جلوه دادن مدل دموکراسی غربی و الگوی لبیرالیسم به عنوان الگوی نجات بخش، پایانی و رهایی بخش ملل جهان است و به زعم آنها هر الگویی که به غیر از مدل مطروحه آن به عنوان مدل فرجام بخش نهایی بشریت مطرح گردد یا دروغ و تحریف است (همچون ادعای مطرح شده از سوی مسلمانان علی الخصوص شیعیان درباره ظهور حضرت مهدی (عج) برای گستراندن حکومت عدل و عدالت و رفع مصیبت ها و رنج های بشری) و یا توهمات ذهن فرد یا افراد مطرح کننده در آن دخیل است و نبایستی به آن وقعی نهاد.
ثانیا نظر به مبانی فکری غرب که سکولار و مبتنی بر بر اومانیسم است، اساسا دست ماورایی و الهی از مدیریت و تعیین سرنوشت فرجام جهان کوتاه است و این انسان و فقط انسان است که با عقلانیت ابزاری و پیش ساخته، سرنوشت خود و تاریخ را رقم میزند و چنین اندیشه ای کاملا در تضاد با نگرش الهی با سردمداری دین مبین اسلام که بر این اعتقاد است حرکت و مسیر تاریخ به سوی عبودیت و حاکمیت ارزش ها و متعالی شدن انسان است. حتی مطرح کردن ظهور مسیح و جنگ های این پیامبر با دشمنان و پروپاگاندای تبلیغاتی که مبلغان غربی آن به اسم جنگ آرماگدون و…. به راه انداخته اند را بایستی بیشتر یک شوی تبلیغاتی به اسم دین و دینداری برای به محاق بردن اندیشه موعودگرایانه مسلمانان و کسب منافع هر چه بیشتر از حکمرانی غرب در وضعیت کنونی نظام اداری جهان برشمرد.
ثالثا الگوی ترویج داده شده لیبرالیسم غربی به عنوان نسخه شفابخش بشریت در حال و آینده به عنوان فرآورده فکری اندیشمندان آن، نگاهش ارضای خواسته های نفسانی و سوق دهی افراد به بهره گیری از لذات مادی و طبیعی و اشباع تمایلات مادی و غیرفطری بشری است. از حیث علمی نیز این مکتب با تشویق و ترغیب پژوهشگران به پژوهش ها و تحقیقات علمی صرف و فاصله گرفتن تدریجی از گزاره های دینی و ایمانی، در چشم انداز آتی به دنبال حفظ منافع و مطامع حاکمان غربی است. هر چند که برخی اندیشمندان و متفکران غربی عنصر دین را به عنوان یک عنصر جدی در شکل دهی تمدن و فرهنگ جوامع مختلف بشری پذیرفته اند ولی می توان عنوان کرد که در جوامع غربی همه کوشش ها برای حذف دین بوده است اما بهرحال مذهب از عناصر مورد توجه است و عنصری نیست که براحتی در شرایطی که بشریت در نوعی اضطرار به سر می برد بشود آنرا کناری نهاد (آمار رو به فزونی مردم در جوامع غربی به دین مداری و دینداری و افزودن مولفه معنویت به مولفه های سبک زندگی اشان خود گویای این واقعیت است)، اما غرب برای حل این معضل هم به مدد متفکران خود تدبیر اندیشیده است و آنهم استفاده ابزاری از دین (برای تحقق بخشی هر چه بیشتر به مطامع خود) و نه صرفا توجه به ماهیت و کارکرد عمیق آن در حل جوامع بشری است.
رابعا بررسی کتب نوشته شده غربی در حوزه مهدویت حکایت از آن دارد که تلاش نویسندگان غربی که اکثرا اوانجلیست و طرفدار بی چون و چرای رژیم اشغالگر صهیونیستی هستند، معطوف به معرفی گزاره اعتقادی مهم مهدویت اسلامی به عنوان عقیده ای خطرناک و کاملا آنارشیسم گرایانه و مروج هرج و مرج به مخاطبان و جلوه دادن نوعی ترس و اضطرابی از لحظات نفس گیر آخرالزمان و مواجه شدن با سپاه ضدمسیح ترتیب یافته از چنین اندیشه ای است و در این مسیر و برای اثرگذاری بیشتر بر ذهن مخاطب خود حتی با گزینش فقراتی از احادیث اسلامی و منطبق سازی وهمیات خود با پیش گویی های کتاب مقدس، همه هم و غم خود را بکار گرفته اند تا ضمن تصویرسازی پرآشوب و ترسناک از حوادث آخرالزمانی، کشته ها، خونریزی ها، جنگ ها و مرارت های بی شمار و غیر قابل وصفی که بشر بایستی در آن دوران تحمل نماید را با ادبیات مسحور کننده خود به خورد مخاطب بی خبر و ساده داده و در یک کلام دجال یا ضدمسیح آخرالزمانی را همان مهدی (عج) مورد تاکید مسلمانان معرفی نمایند که در تقابل با عیسی بن مریم است.
برگرفته از کتاب مهدویت از نگاهی دیگر (بازخوانی و واکاوی طرح های غرب در ستیز با مهدویت) اثر دکتر رضا طالعی فر
برای دریافت ایبوک رایگان کتاب مهدویت از نگاهی دیگر، بازخوانی طرح های غرب در ستیز با مهدویت، اینجا را کلیک فرمایید