مدل استیو هالس تأکید زیادی روی فرآیندهای دانش دارد.این مدل استراتژی های شش گانه ای را به شرح ذیل ارائه کرده است:
1.جستجوی دانـش جدیـد: در ایـن مرحلـه مـدیریت دانـش بایـد در حوزه های مختلف به دنبال دانش های نو و جدید بگـردد. ایـن حـوزه هـا می تواند در درون سازمان و یا بیرون از آن باشند.
2.تولید دانش و یادگیری: یکـی از اسـتراتژی هـای مهـم بـرای تولیـد دانش، فرایند یادگیری است. یکی از تأکیدات اصلی این مدل دسـتیابی به سازمان یادگیرنده است. زیرا سازمان یادگیرنده به عنوان یکی از ابعـاد اصلی مدیریت دانش حائز اهمیت است.
3.ذخیره سازی: وجود ساز و کار مناسب برای نگـهداری و ذخیـره سـازی دانش در سازمان الزامی می باشد.
4.توزیع: توزیع موفق دانش در سازمان، تا حدود زیادی به فرهنـگ آن بستگی دارد. اگر توزیع دانش در یک فرهنگ مورد تأکیـد قـرار نگرفتـه باشد، تلاش های مدیریت دانش با شکست مواجه خواهد شد.
5.حذف دانش های زائد: تصور گذشتگان بر این بود که هرچه اطلاعات انسان بیشتر باشد، راه حل های بهتری را تدوین خواهد نمود. امروزه ایـن تصور مورد انتقاد قرارگرفته است، زیرا اطلاعات زیاد الزاماً باعـث بهبـود راه حل ها و تصمیم ها نمی شود. بلکـه اطلاعـات و دانـش هـای صـحیح و به هنگام مورد تأکید است. این استراتژی بر حذف دانش هـا و همچنـین نگرش های قـدیمی و مخـرب تأکیـد دارد. در مـدیریت دانـش تغییـری مدنظر می باشد که در راستای اهـداف سـازمان باشـد. لـذا دانـش هـای نامناسب و مخرب می تواند مسیر این تغییر را عوض کند.
6.به کارگیری: دانش، زمانی ارزشمند خواهد بود که به کارگرفتـه شـود. دانشمندی که از دانش خود هیچگونه استفاده ای نمی کند، قطعـاً دانـش وی برای دیگران هیچ ارزشی نخواهد داشت.
منبع
Hales, S. (2001). Dimensions Knowledge and its management. Retrieved from http://www.insighting.co.uk.
با ما در تماس باشید