اصطلاح Stakeholder یا ذی نفع یک اصطلاح تازه نیست و قرنهاست که در رشتههای مختلف (از جمله حقوق، استراتژی و اخلاق کسب و کار) بهکار میرود.
البته با توجه به اینکه کسب و کارها، معمولاً ذینفعان متعدد و متنوع دارند، در استراتژی معمولاً به جای ذینفع، اصطلاحِ گروه های ذینفع (Stakeholder Groups) را میخوانیم و میشنویم.
ذی نفعان، افراد و گروهها و سازمانهایی هستند که روی اقدامهای یک بنگاه اقتصادی تأثیر میگذارند یا اینکه اقدامهای بنگاه اقتصادی روی آنها تأثیر میگذارد.
ذی نفعان، افراد و گروهها و سازمانهایی هستند که میتوانند روی چشم انداز و مأموریت یک بنگاه اقتصادی تأثیر بگذارند. همچنین دستاوردها و خروجیهای استراتژیک بنگاه، روی آنها تأثیر میگذارد. ضمناً میتوانند در زمینهی عملکرد بنگاه، انتظارها و ادعاهایی داشته باشند و این انتظارات را [به وسیلهی اهرمهای مختلفی که در اختیار دارند] اعمال کنند.
توجه به ذی نفعان سازمان به چه علت اهمیت دارد؟
مسئله اینجاست که چند دهه قبل که بحث ذینفعان تا این حد جدی نبود، شرایط صنعت و اقتصاد هم تفاوت داشت و مدیریت یک کسب و کار به اندازهی امروز، پیچیده نبود.
فشار رقابتی در دهههای اخیر، بسیار بیشتر شده و امکانات تولید، به شکلی گسترده و فراگیر توزیع شده است. فناوری اطلاعات هم به سهم خود، نقش مهمی در تسریع فرایندهای تولید، طراحی و عرضه ایفا کرده است.
ابزارهایی مثل وب و شبکه های اجتماعی هم، تأمینکننده و مصرفکننده و شرکتهای رقیب را از هر زمان دیگری به شما نزدیکتر کرده است.
به طور کلی میتوان گفت فشار رقابتی و ناپایداری محیطی، در اغلب صنایع افزایش پیدا کرده و هر اشتباهی در قبال هر یک از ذینفعان، میتواند بقای کل کسب و کار را تهدید کند.
همهی ذینفعان به سادگی بهچشم نمیآیند:
برای اغلب کسب و کارها، تعدادی ذی نفع شناختهشده وجود دارد که همهی ما آنها را میشناسیم: مشتریان، همکاران داخل شرکت، تأمینکنندگان مواد اولیه، نمایندگان فروش، بانکها و موسسات مالی که وامهای بزرگ به یک کسب و کار دادهاند (یا قرار است بدهند)، سهامداران شرکت و اعضای هیأتمدیره، نمونهی این نوع ذینفعهای شناختهشده هستند. اما بسته به کسب و کار و صنعت، ذینفعان دیگری هم هستند که نباید از آنها غافل شویم.
انواع ذینفعان و دستهبندی آنها
هیچ روش و فرایند کاملاً مشخص و مدونی برای یافتن تک تک ذینفعان یک کسب و کار وجود ندارد.
تعدادی از ذینفعان را به سادگی میتوان تشخیص داد و برخی دیگر را، پس از اینکه نخستین بار شرکت شما را به چالش کشیدند، خواهید شناخت.
اما چند نوع دسته بندی برای ذی نفعان وجود دارد که مرور آنها ممکن است تا حدی به شما کمک کند که ذینفعان کمتری را فراموش کنید.
ذینفعان داخلی و بیرونی
ذینفعان داخلی، همهی افراد و گروهها و مجموعههایی هستند که داخل مرزهای حقوقی و رسمی سازمان و کسب و کار قرار میگیرند.
شناختهشدهترین ذینفعان داخلی اینها هستند:
کارمندان،سهامداران،هیأتمدیره
نباید فکر کنید که منافع این ذینفعان، الزاماً همسو است. مثلاً یکی از منافع کارمندان این است که حقوق و مزایای بیشتر دریافت کنند و این به معنای کاهش سود سهامداران است.
جدا کردن فهرست ذینفعان داخلی، باعث میشود که هنگام تعارض منافع، بتوانید به شکل محدود و مشخص، صورت مسئله را تعریف و تبیین کنید.
فهرست دوم، ذینفعان بیرونی هستند که میتواند شامل موارد زیر (و البته نه محدود به آنها) باشد:
مشتریان،تأمینکنندگان،شرکای استراتژیک،وامدهندگان،اتحادیهها و اصناف،دولت و رسانهها
دستهبندی سهگانهی ذینفعان از نگاه هیت و ایرلند:
1.ذینفعان بازار سرمایه کسانی مانند سهامداران، سرمایهگذاران و وامدهندگان هستند که با مکانیزمهای مختلف، فعالیتهای کسب و کار را از نظر مالی، تأمین و حمایت میکنند.
2.ذینفعان بازار و محصول،گروههایی هستند که عرضهی محصول به نوعی روی آنها تأثیر دارد و آنها نیز میتوانند بر روی عرضهی محصول تأثیر بگذارند. مشتریان و تأمینکنندگان، دو مورد از مهمترین ذینفعان حوزهی بازار و محصول هستند. دولت و سایر فراهمکنندگان بستر کسب و کار را هم میتوان در این بخش طبقهبندی کرد.
3.ذینفعان سازمانی هم، چنانکه از عنوانش پیداست کارمندها و افرادی هستند که در درون مجموعه کار و فعالیت میکنند. برای این گروه از ذینفعان، مهم است که شغل با درآمد مناسب و باثبات داشته باشند و محیط کارشان، دوستداشتنی بوده و فضای رشد و یادگیری را برایشان فراهم کند.
علاقمندان برای دریافت پاورپوینت آموزشی تحلیل ذینفعان، اینجا را کلیک فرمایند.
با ما در تماس باشید