محیط بشر شامل عوامل فیزیکی اجتماعی و روانی است که هر کدام در وضعیت سلامتی بشر نقش مهمی دارند یکی از این عوامل برای انسان محیط کار وی است که می تواند دیگر حیطه های زندگی او را تحت تاثیر قرار دهد. یکی از مفاهیمی که در سال های اخیر توجه روانشناسان کار،روانشناسان بهره وری،صنعتی،سازمانی و مدیران را به خود معطوف داشته،افسردگی نشانه ها،علل و آثار افسردگی شغلی است. بنظر می آید افسردگی شغلی با فشارهای روانی ارتباط داشته باشد. فشارهای روانی وقتی رخ می دهد که عدم تعادل بین مطالبات و خواسته های محیطی با توانایی فرد برای پاسخ دادن به آنها وجود داشته باشد.هرچه مطالبات و خواسته های محیطی افزایش یابد و توانایی فرد برای پاسخ دادن به آنها کاهش یابد فشار روانی ایجاد می شود که باعث تجربه منفی در فرد و افسردگی شغلی می گردد در واقع افسردگی شغلی در اثر فشار مداوم روانی پدید می آید.
افسردگی شغلی نشانگان فروپاشی عاطفی بعد از سال ها درگیری و اشتغال بکار است. مثل نشانه های فروپاشی با فقدان شور و اشتیاق،احساس محرومیت و شکست،غیبت از کار،بی علاقگی نسبت به قبول مسئولیت،افسردگی و علائم جسمانی مشخص می شود.
به عبارت دیگر افسردگی شغلی خستگی فیزیکی،هیجانی و روانی بدنبال قرار گرفتن طولانی مدت در موقعیت کار سخت است که در آن قدرت و توانایی افراد کم و رغبت و تمایل آنها برای انجام کار و فعالیت کاهش پیدا می کند.
افسردگی شغلی یک تجربه فردی و در عین حال خاص زمینه های کاری است.یعنی عوامل موقعیتی و ویژگی های فردی،که هر دو عامل ارتباط تنگاتنگی با پدیده افسردگی شغلی دارند.یکی از محققان با عنوان تجویزی برای افسردگی شغلی در بیان عوامل مرتبط با افسردگی شغلی تاکید بیشتری بر عوامل سازمانی دارد و عوامل زیر را معرفی می نماید.
1- تعارض نقش: شخصی که مسئولیت های متعارضی دارد چنین شخصی مجبور خواهد بود چندین کار را همزمان به انجام برساند و در نتیجه،به خستگی از کار و در نهایت افسردگی شغلی مبتلا خواهد شد.
2- ابهام نقش: بعضی از افراد،از انتظاری که از آن ها می رود آگاه نیستند و این عدم اطمینان بدین دلیل است که برای ایفای نقش خود،الگو یا راهنمایی ندارند که از او پیروی کنند یا الگو برداری نمایند که فرد شاغل هرگز احساس ارزشمند و موفق بودن را نمی کند.
3- ازدیاد نقش: بعضی از افراد نمی توانند به پیشنهاد کاری و مسئولیت های فراوان که به آنها می شود نه بگویند چنین افرادی بیشتر در معرض ابتلا به افسردگی شغلی قرار می گیرند.
مراحل افسردگی شغلی
1- مرحله ماه عسل: زمانی که شخصی در جایی استخدام می شود و با شور و شعف خاصی کار خود را شروع می کند اگر تشویق و رضایت به دنبال کار نباشد کاهش انرژی آغاز می شود و فرد بدون آنکه خودش متوجه باشد به تدریج از انرژی جسمی و روانی تهی می شود.
2- کمبود کار مایه:مرحله ای است که فرد احساس کم آوردن انرژی می کند و نارضایتی شغلی و خستگی شروع می شود مثل پناه آوردن به خوابیدن زیاد.
3- بحران: در این مرحله بدبینی عمیق،شک با توانایی های شخصی،ناامیدی و بروز ذهنیت فرار از مشکلات ایجاد می شود.
4- مرحله به بن بست رسیدن: یعنی فرد مستعد از دست دادن شغل می شود. با همکاران و مدیر در محل کار درگیر می شود.در خانه نیز با همسر و فرزندان خود برخوردهای مکرری نشان می دهد.
علل افسردگی شغلی
فهم علل افسردگی شغل به فهم انگیزه شغل کمک می کند اغلب افراد تا رسیدن به نقطه فروپاشی از چند مرحله می گذرند مرحله اول اولیه با شور و هیجان امیدواری زیاد مشخص می شود و افراد مستعد افسردگی شغلی اکثراً فرصت های استراحت را از یاد می برند و تعطیلات را به خاطر احساس ضرورت وافر لغو می نمایند و رفته رفته بیشتر عصبانی شده و احساس بی ارزشی می کنند و افسرده می شوند آنگاه بی علاقگی فرا می رسد و بیشترین دلسردی را تجربه می نمایند. فرسودگی شغلی هم منشاء بیرونی دارد و هم منشاء درونی.منابع بیرونی شامل فعالیت ها اداری احساس ناتوانی همراه با بار سنگین کارها،مراجعین مشکل دار،بیماری صعب العلاج و کارهای تکراری. منابع درونی افسردگی شغلی شامل،انتظارات غیرواقعی و دل زدگی است.
تفاوت استرس و افسردگی شغلی
افسردگی ممکن است نتیجه استرس بی امان باشد اما دقیقاً مانند وضعیت استرس شدید نیست.استرس همراه با فشار زیاد باعث از بین رفتن شدید سلامت روانی می شود و تصور می کنند که اگر بتوانند همه چیز را تحت کنترل خود درآورند احساس خوبی خواهند داشت. در حالی که افسردگی به معنای عدم کفایت و احساس تو خالی بودن،فقدان انگیزه و مورد توجه نبودن است.
اگر استرس شدید شبیه غرق شدن در مسئولیت ها باشد،افسردگی گیر کرده در بی مسئولیتی صرف است.فرد معمولاً از تحت استرس بودن خود آگاه است در حالی که فرد همیشه متوجه نمی شود که فرسودگی شغلی چه موقع رخ می دهد.
علاقمندان به دریافت پاورپوینت آموزشی افسردگی شغلی، اینجا را کلیک فرمایند.
با ما در تماس باشید